ღ♥ღفراتر از یک وبلاگღ♥ღ

 


 
گــاهــی دِلَــــــم مـی خــواهـــد ..

وقـــتـــی مـــثــلِ کــــودکــــی هــایـم بّـــــغـــض مـی کــنم ..

خـــــــــدا از آســــــمــان بـه زَمـــیــن بیــایــــــد..

اَشــــــک هــایـــم را پـــاک کــــند ..

دَســـتــــم را بــگـــیـرد و بـــگــــویَــــــد :

ایـــنــجــا آدَمـــهـــا اَذیــتــت مـــی کّــــنـنـــــــد ؟؟

بـــیــــــا بــــــرویـــــــم ..
 
 
 
نبودن هایی هست که هیچ بودنی جبرانش نمی کند!
کسانی هستند که هرگز تکرار نمی شوند...
و حرف هایی که معنیشان را خیلی دیر می فهمیم..
 
 
 
هرچیزی زمانی دارد..
نفسم هم که باشی...
 دیر برسی رفته ام...
 
 
 
از مرگ نمی ترسم من فقط
 نگرانم که در شلوغی آن دنیا او را پیدا نکنم....!!!    
 
 
 
هـر کــی بــه مــا رســید مــال یکــی دیگــه بــود!
از مالکــین محــترم خواهــش میکنــم معشــوقه هایتــان را جمــع کنید از این وسـط تــا بچــه مــردم روشــون حساب نکنــه . . .
 
 
 
 
کمی دروغ بگو پینوکیو….
دروغ های تو قابل تحمل تر بود !
 به خاطر کودکی بود و شیطنت …
 به خاطر این بود که دنیای آدمها را تجربه نکرده بودی که ببینی یک دروغ ،چه ها میکند !
 این جا آدمها دروغشان به بهای یک زندگی تمام میشود ! به بهای یک دل شکستن !
 اینجا دروغ ها باعث مرگ عشق و اعتماد میشود !
 این جا آدم ها دروغ های شاخ دار می گویند بعد دماغ دراز خود را جراحی پلاستیک می کنند !!!
 
 
 
سیگار را روشن کرد.
 نه به خاطر دلیل احمقانه ی بزرگ شدن
سیگار را روشن کرد تا در تنهایی دردش را هضم کند.
سیگار خاموش شد ولی دردش خاموشی نداشت
 
 
 
هــر شب خـواب مـے بینم سقــوط مے ڪنم از یڪـ آسمانـ خـراش(!)
 و تـــــو از لبـہ ے آטּ خــم مے شـوے و دستــم را مــے گیرے/.
 سقــــوط مـے کنم هـرشـب از بـام شـب و اگـر تـــــو نباشـے(!)
 ڪـہ دستــــم را بگیـرے بـــدون شــڪ صبـحگـاه جنــازـہ امـ را در اعمــاق دره ـہا پیــدا مـے ڪنند.(!)
 
 
 
نـــه چـــمــدان داشـــت ؛
نـــه روزنــامــه ؛نــه چــتـــر!
 عـــاشـــقــش شـــدم !
ازکـــجـــا بـــاید می فــهمیدم مســـافـــر اســـت؟
 
 
 
در رویاهایت جایی برایم باز کن ، جایی که عشق را بشود مثل بازی های کودکی باور کرد ، خسته شدم از بی جایی !
 
 
 
 
تنهایی یعنی من ....منی که نمیتونم به اونی که میخوام برسم . .
 
 
 
حـــوّا هــم کـه بُـغض کــند
 حتّــی خــدا هــم اگــر سـیـب بیـــاورد ،
 چـــیزی بـه جـــز آغــوش ِ آدَم آرامـش نمــی کــــنَـد..
 
 
 
تکه ای از تو جایی کنار شانه ام جا مانده .
دلم که می گیرد سرم را روی شانه خودم می گذارم ،
 تو می گویی :
 -آرام باش عزیزم ! ... من می شنوم !
 
 
حالم خوب است....
اما، گذشته ام درد می کند
 
 
چه داروی تلخی است ....
وفاداری به خائن
صداقت با دروغگو
و مهربانی با سنگدل
 
 
مشکل از تو نبود-
از من بود
با کسی حرف میزدم که سمعک هایش را پیش دیگری جا گذاشته بود
 
 
شب لالایی اش را گفت اما؛ بخواب نرفتم هنوز.....
در جایی بیداری ، باکسی ...








دست تو اندازه ی قلبته پس دستت رو برای کسی که دوست داری باز کن.

 
 
 
- با عشق،زمان فراموش می شود و با زمان هم عشق.

 
 
 
 
-زیباترین حکمت عشق، به یاد هم بودن است ، نه در کنار هم بودن.

 
 
 
 
- وقتی «قدرت عشق» بر «عشق به قدرت» غلبه کند، دنیا طعم صلح را می چشد.

 
 
 
 
- عشق حیات عاشق را تشکیل می دهد و الا معشوق بهانه است . آلفونس کار

 
 
 
- با مرگ هر دوست … جزیی از وجود من نیز دفن می شود … ولی سهم آنان در خوشی ها و لذت هایم ، مرا وا می دارد تا در این دنیای فانی باقی بمانم . هلن کلر

 
 
 
 
- در سرتاسر طول زندگی باز همان عشق است که یگانه حامی و ناجی شماست. دی آنجلیس

 
 
 
 
 
- عشق و شور زندگانی را از درون خودتان جستجو کنید. سرزندگی و زنده بودن را تنها از درون خودتان جویا شوید.

دی آنجلیس

 
 
 
 
- عشق همانند مغناطیسی است که ما را به مبدا خود جذب می کند. دی آنجلیس

 
 
 
 
 
- عشق همان چیزی است که به شما امکان می دهد بارها و بارها متولد شوید. دی آنجلیس 

 
 
 
 
- عشق تنها کار بی چرای عالم است.
ابراز محبت به همسر

 
 
 
 
- دوست داشتن عشق می آفریند و عشق صداقت ، چه خوب است عاشق باشیم تا هیچ وقت دروغ نگوییم .

 
 
 
 
- پرنده ای که مال تو نیست 100 تا قفس هم که بسازی آخرش می ره.

 
 
 
- شرط دل دادن دل گرفتن است وگرنه یکی بی دل می مونه و یکی دو دل. نه آنچنان عاشق باش که هیچ چیز نبینی نه آنقدر ببین که هرگز عاشق نشوی.
 
 
 
 
 
- بهترین دوست کسی است که بتوانی با صدای بلند در برابرش فکر کنی.

 
 
 
- زیبایی عشق را بوجود نمی آورد بلکه عشق است که زیبایی به وجود می آورد.

 
 
 
- قلب سرزمین عجیبی است. . زیرا هم زادگاه عشق است، هم آرامگاه آن.

 
 
 
- اینگونه زندگی کنیم: ساده اما زیبا، مصمم امابی خیال، متواضع اما سربلند، مهربان اما جدی، سبز اما بی ریا، عاشق اما عاقل.

 
 
 
- وقتی نیاز به عشق داری عاشق نشو. بلکه زمانی عاشق شو که تمام وجودت سرشار از عشق هست و می خوای آن را با کسی تقسیم کنی.
 





میخواهمت چنانکه شب خواب را
می جویمت چنانکه لب تشنه آب را
حتی اگر نباشی می آفرینمت
چنانکه التهاب بیابان سراب را . . .

 

زندگی شبیه شعریست ! قافیه هایش با من ! ” تو ” فقط همیشه ردیف باش !

 

بعد از گرفتن دست هایت ، تمام دنیا را لمس خواهم کرد تا عشق به همه سرایت کند . . . 

  

در نگاهت چیزیست که نمیدانم چیست ؟
مثل آرامش بعد از یک غم ، مثل پیدا شدن یک لبخند
مثل بوی نم بعد از باران ، در نگاهت چیزیست که نمیدانم چیست ؟
من به آن محتاجم !

 

مرا حبس کن در آغوشت
من ؛برای حصارِ بازوان تو ، مجرم ترین زندانی ام . . . !

 

گل اگر چشم خودش باز کند خواهد مرد / ماه در اوج غرورش به زمین خواهد خورد
چون به زیبایی تو حسرت ، عالم خوردند / برق چشمان تو روح از تنشان خواهد برد . . .

 

دوست داشتَنت معادله ای ست که ، نفس هایَم را اثبات می کند!

  

انسانهای خوب همانند گلهای قالی اند !
نه انتظار باران را دارند و نه دلهره ی چیده شدن ، دائمی اند !

 

آسمانم انتهایش قلب توست / مهربان این آسمان از آن توست
آسمانم هدیه ای از سوی من / تا بدانی قلب من هم یاد توست .

 
 

دیگر نه اشکهایم را خواهی دید ، نه التماس هـــایم را و نه احساسات این دلِ لعنتی را . . .
به جای آن احساسی که کشتی ، درختی از غرور کاشم . . .

  

هر نتی که از عشق بگوید زیباست
حالا سمفونی پنجم بتهوون باشد یا زنگ تلفنی که در انتظار صدای توست . . .

 

تو آن ستاره ی منی که گر شبی ز کلبه ام گذر کنی از شوق روی ماه تو صدای خنده ی دلم به عالمی سفر کند . . .

  

دلی که شکستی را گچ چاره نکرد ، گل گرفتمش . . .

 

گرچه آلوده ی دنیای فریبم اما / سینه ای پاک به پهنای صداقت دارم
دل من عاطفه را می فهمد / با کسی سبزتر از عشق رفاقت دارم

  

تنهایی یعنی :
ذهنم پر از تو و خالی از دیگران است ، اما کنارم خالی از تو و پر از دیگران است !
 

با یاد تو این ستاره ها رنگی بود / این دفتر خاطرات من سنگی بود
از درس کلاس عاشقی سهمم باز / یک زنگ فقط دوری و دلتنگی بود . . .

 
اگر دو نفر لبه پرتگاهی باشند کدومشون رو نجات میدی !؟
اونی که خیلی دوستش داری ؟
یا اونی که خیلی دوست داره ؟

 

وجودت کافی است برای هزار سال دلگرمی . . .

 

دیگری جز تو مرا این همه آزار نکرد / آنچه کردی تو به من هیچ ستم کار نکرد . . .

 
سرد بودنم را بگذار به حساب گرم بودنت با دیگران . . .

 

عشق یعنی جسم و جانم مال تو / عشق یعنی پرسش از احوال تو / عشق یعنی از خودم من خسته ام / عشق من ، به تو دل بسته ام .

 

 
لعنت به همه ی قانون های دنیا که در آن شکستن دل پیگرد قانونی ندارد . . .

 

تا دیروز ، هرچه می نوشتم عاشقانه بود
از امروز ، هرچه بنویسم صادقانه است
عاشقانه دوستت دارم  . . .

 

اگر احساس به خاموشی مطلق برسد / باز هم عاطفه ای هست میان من و تو

 
یه رابطه از اونجایی خراب میشه که
تو ناراحتش کنی و یکی دیگه آرومش  . . .

 
اینروزها هیچ چیز سر جایش نیست !
جز تو که بدجور جا گرفتی کنچ دلم. . . !

 
سفری به دور دنیاست ، وقتی دستانم تا انتها ، رویت را نوازش می کنند . . .

 

دلی دارم ز جنس سنگ و شیشه / چنان مهرت به جانم کرده ریشه
که در شش گوشه ی قلبم نوشته / عزیزم ، دوستت دارم همیشه . . .

 

به همون اندازه که ماهى دوست نداره برسه به خشکى دوست دارم . . .

 

دل آرام را بی تاب میکنی ، دل بی تاب را آرام
آخرش نگفتی : تو ، دردی یا درمان ؟

 

ز تلخی سکوتت من چه بگویم / همان بهتر که از غم ها نگویم
تو کاری کرده ای با بی وفایی / دگر از عشق خود با کَس نگویم . . .

 
 
می دانی … !؟ به رویت نیاوردم … !
از همان زمانی که جای ” تو ” به ” من ” گفتی : ” شما “
فهمیدم پای ” او ” در میان است  . . .





 
گفته بودی گنج در ویرانه هاست / راست گفتی ، چون وجودت در دل ویران ماست .

 
 

یک گنج یک دوست همیشگی نیست اما یک دوست یک گنج همیشگی است .. دوستت دارم دوست من . . .

 

 
 

وقتی لبخند به دنبال جایی برای نشستن است ، آرزو دارم در آن نزدیکی ها باشی .

 

 

 
مرا در تاب و در تب می پسندی / برای خاطرم شب می پسندی / تهی گشتم که سرشار تو باشم / ولی از غم لبالب می پسندی .

 

 

 

از آن ترسم به پیری مبتلاشم ، از آن ترسم که محتاج عصاشم، از آن ترسم که دلدارم بگوید : نمیمیرد که از دستش رهاشم.

 

 

 

این زنجیر رفاقتمونه ، عمرا پاره بشه چون جنسش ار معرفته.

 

 

 

آرزویم این است ، در پس این همه دیوار ، با آرزوهایت یک به یک کنی دیدار .

 

 

 

میگن به یاد کسی بخوابی خوابشو میبینی ، میمیرم برات تا همیشه ببینمت.

 

 

 
کوله بارم بر دوش ، سفری تا ته تنهایی محض ، سازکم با من گفت : هرکجا لرزیدی ، از سفر ترسیدی ، تو بگو از ته دل ، من خدا را دارم .

 

 
 

اگه تو کوچه پس کوچه های قلبم گم شدی ، دنبال کسی نباش که بهت آدرس بده ، چون فقط تو اونجایی . . .

 

 

 
در هوایم هوسی نیست بجز دیدن تو ، تو گل یاسی و من تشنه بوییدن تو .

 

 

 
گفتی فراموش کردن کار ساده یست ، تو فراموش کن ، من این ساده ها را بلد نیستم

 

 

 

در ثانیه های بودنت می مانم / در فصل شکست خوردنت می مانم / یک سال نه ده سال چه فرقی دارد ؟ / تا لحظه ی دل سپردنت می مانم .

 

 

 

هرجا دلت شکست ، قبل رفتن خودت جاروش کن ! تا هر ناکسی منت دستای زخمیشو رو سرت نذاره .

 

 

  

زندگی گذشتنی ست ، چهره ها شکستنی ست ، این فقط محبت است که همیشه ماندنی ست .

 

 

 

قلب پر از سکوتم دلتنگه از جدایی / بی تو ببین چه سرده تابستون و تنهایی

 

 

 

دفتر سرنوشت من پر از تکرار واژه ی تنهاییست ، کاش تقدیر برگی از شادی با نام تو برایم ورق زند ، دوستت دارم.

 

 

  
بوی رخسار تو را نیمه شب آورد نسیم ، تازه شد در دل من یاد رفیقان قدیم.

 

 
 

ماجراهایی که با تو زیر باران داشتم ، شعر اگر می شد قریب ۵ دیوان داشتم، ساده از “من بی تو میمیرم” گذشتی خوب من ، من به این یک جمله خود سخت ایمان داشتم.
 




















زندگى به من آموخت
چگونه اشک بریزم ولى اشک نیاموخت چگونه زندگى کنم.
.
.
.
میشه پروانه بود و به هر گلی نشست
اما بهتره مثل تو مهربون بود و به هر دلی نشست . . .
.
.
.
تکرار شو شاید ما سهم هم باشیم
شاید به جرم عشق ما متهم باشیم
باز در حضور تو آشفته خویشم
در سفره عشقت درویش درویشم. . .
.
.
.
واقعیت است جاذبه تو
از بس جذابی
می خواهم تو را به نیوتن ثابت کنم . . . !
.
.
.
دلم غرق تماشا بود، رفتی / میان اشک و آه و دود رفتی
کنار حسرتی دیرینه ماندم / بهار من، گل من، زود رفتی . . .
.
.
.
من و یاد تو و یک سینه تنگ
شبی تار و سه‌تاری خسته آهنگ
کمی با چشمهایم مهربان باش
مزن ای دوست بر آیینه‌ات سنگ . . .
.
.
.
خوش به حال آنکه قلبش مال توست
حال و روزش هر نفس، احوال توست
خوش به حال آنکه چشمانش تویی
آرزوهایش همه آمال توست
.
.
.
رفتـن کسـی کـه لایـق نیسـت … نـعمـت اسـت نـه فـاجـعه . . .
.
.
.
گرچه آلوده ی دنیای فریبم اما سینه ای پاک به پهنای صداقت دارم ،
دل من عاطفه را می فهمد ، با کسی سبزتر از عشق رفاقت دارم . . .
.
.
.
بجز دستت ندارم یار دیگر / بجز آیینه بازی کار دیگر
چو بستی چشم را آیینه بشکست / نگاهم کن فقط یک بار دیگر . . .
.
.
.
خنده های تـــو
آرزوهـــای مـن انـد
بخــند
تا برآورده شوند  . . .
.
.
.
نکند یوسف عمرم رود از مصر خیالت / باز آواره ی تنهایی چاهم بکنی . . .
.
.
.
اگر چه عاشقی پر شور بودیم / به خود نزدیک و از هم دور بودیم
شب و روز از جدایی می‌سرودیم / من و تو وصله‌ای ناجور بودیم . . .
.
.
.
گفتم به گل زرد چرا رنگ منی ، افسرده و دلتنگ چرا مثل منی
من عاشق اویم که رنگم شده زرد ، تو عاشق کیستی که هم رنگ منی . . .
.
.
.
آب و هوای دلم آنقدر بارانیست
که رخت های دلتنگی ام را
مجالی برای خشک شدن نیست
اینگونه است که دلم برایت همیشه تنگ است . . .
.
.
.
حـالا کـه میـخـواهـی بـروی  لطفــا قـدمـهـایـت را تنـدتـر بـردار  …
دلـم را فـرستــاده ام دنبـالِ نخــود سیـــاه . . .
.
.
.
مبادا مثل برگی زرد باشیم / رفیق مردم بی درد باشیم
مزن بر عاشقان از پشت خنجر / بیا ای دل همیشه مرد باشیم . . .
.
.
.
شب در خم گیسوی تو عابر میشد / با هر نفست بهار ظاهر میشد
ای فلسفه ی شگفت ، افلاطون هم / با دیدن چشمان تو عاشق میشد . . .
.
.
.
من و باران، من و دریا، من و تو / من و شب‌بو، من و فردا، من و تو
دوباره عاشقی را می‌سراییم / من و مجنون، من و لیلا، من و تو . . .
.
.
.
به بند دلت میاویز
رخت خاطره ام را
گرد باد های فراموشی حرمت نمی شناسند . . .
.
.
.
دلم باغی پر از ریحان و گل بود / به روی رود عشقت مثل پل بود
نگاهم کردی و ویران شد این دل / مگر چشم تو از قوم مغول بود؟
.
.
.
همیشه می گفتند ترک عادت موجب مرض است
اما اینبار موجب مرگ میشود ترک عادتِ با تو بودن . . .
.
.
.
به باغم یاسمن بودی چه می‌شد؟ / عروس این چمن بودی چه می‌شد؟
چرا چون باد رفتی از کنارم؟ / همیشه مال من بودی چه می‌شد . . . ؟
.
.
.
رها کردی چرا دست دلم را؟ / به خاک و خون کشیدی حاصلم را
مرا تو می‌کشی صدبار در روز / ولی من دوست دارم قاتلم را . . .
.
.
.
سراسر خواب من کابوس، کابوس / ندارم در شبم فانوس، فانوس
به دل آمد بگویم من تو را دوست  / ولی لب وا نشد، افسوس، افسوس . . .
.
.
.
عشق یعنی پاک بودن در فساد / آب ماندن در دمای انجماد . . .
.
.
.
در شادی من شریک باش ای ساعت / در فکر لباس شیک باش ای ساعت
تعجیل بکن ، دلم برایش تنگ است / کم عاشق تیک و تاک باش ای ساعت . . .
.
.
.
کل اسم های تو موبایلم رو به اسم تو تغییر دادم
حالا هرروز بهم زنگ میزنی
یکبار هم نه ، چند بار ، تازه تغییر صداهم میدی
من که میدونم تو هم دلت تنگ منه  . . .
.
.
.
همیشه در ریاضیات ضعیف بودم
سالهاست دارم حساب میکنم چگونه من بعلاوه ی تو ، شد فقط من  . . .
.
.
.
تو که با دیگرانت بود میلی / چرا یادت مرا بشکست خیلی ؟
مگر قصدت پریشانی ما بود / که عشق ما نشد مجنون و لیلی . . . ؟
.
.
.
با اینکه ازم دوری اما هر وقت دستمو میزارم رو قلبم ، میبینم سر جاتی !
.
.
.
باران که می بارد همه چیز تازه می شود
حتی داغ نبودنِ تو . . .
.
.
.
اگر تنهایی ام چشم مرا بست / اگر دل از تنم افتاد و بشکست
فدای قلب پاک آن عزیزی / که در هر جا که باشد یاد ما هست . . .
 
.
.
.
قدِ تو به عشق نمیرسید
غرورم را زیر پایت گذاشتم تا برسد ، اما باز هم نرسید . . .
.
.
.
گـفـت : بـگـو ضـمـایـر را
گـفـتـم : مــَن مـَن مـَن مــَن مَــن مــَن
گـفـت:فــقـط مــن ؟
گـفـتـم: بـقـیـه رفـتـه انـــد . . .
.
.
.
دگر درد دلم درمان ندارد / مسیر عاشقی پایان ندارد
مرا در چشم خود آواره کردی / نگاهت دور برگردان ندارد . . .
.
.
.
رشته ی محبت را باید به ضریح دلی بست که خیال کوچ کردن نداشته باشد . . .
.
.
.
دلم درد می کند
انگار
خام بودند
خیال هایی که به خوردم داده بودی  . . .
.
.
.
یارم از بهر فراقت به کجا سر بزنم / شوق دیدار تو دارم ، به کجا پر بزنم . . . ؟
.
.
.
امان از این بوی پاییزی و آسمان ابری ، که آدم نه خودش میداند دردش چیست
و نه هیچ کس دیگر ، فقط میداند که هرچه هوا سردتر میشود ، دلش آغوش گرم میخواهد .
.
.
.
نیمه ی گمشده ام نیستی که با نیمه ی دیگر به جستجویت برخیزم
تو تمام گمشده ی منی . . .
.
.
.
شاید با هم بودن سخت تکرار شود
اما به یاد هم بودن را هر لحظه میتوان تکرار کرد . . . .
.
.
.
بی سر و پایم سر وپایم توباش
مانده ی راهم ره و هادی تو باش
گر برهند عالم و آدم ز من
آبر و عزّت و جاهم تو باش . . .
.
.
.
در دلم حس غریبی ست که یک مرغ مهاجر دارد
و چه اندوه عجیبی ست که در خلوت دل
یاد یک دوست نباشد که تو را غرق تماشا سازد . . .
.
.
.
قلبم تهی ز شوق و رنگ / قلبم را جنگ آب و نهنگ
قلبم تباه ز تاریکی و ننگ / قلبم مرده درآغوش سنگ . . .
.
.
.
پاهایم را که درون آب می زنم، ماهی ها جمع می شوند
شاید این ها هم فهمیده اند / عمری “طعمه روزگار”بوده ام . . .
.
.
.
بی تو اما عشق بی معناست ، می دانی؟
دستهایم تا ابد تنهاست ، می دانی؟
آسمانت را مگیر از من ، که بعد از تو
زیستن یک لحظه هم ، بی جاست ، می دانی؟
 
.
.
برای زندگی کردن به کسی اعتماد کن
که بتواند ۳ چیز را در تو تشخیص دهد:
اندوه پنهان شده درلبخندت را
GetBC(74);
یک شنبه 11 تير 1391برچسب:, :: 5:17 :: نويسنده : ميلاد

صفحه قبل 1 صفحه بعد

درباره وبلاگ

فقط اميدوارم لذت (حالشو)ببريد خوشحال مي شم نظر بدين راستی دلم گرفتـــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــته!
موضوعات
آخرین مطالب
نويسندگان